آغاز گشته امامت مهدی موعود
روشن کنید شمعها و عود
برای آمدنش دعا کنید
طولانی کنید نمازتان رابا سجود
گل ها همه با اذن تو برخاسته اند
از بهر ظهور تو خود آراسته اند
مردم همه در لحظه ی تحویل، بی شک
اوّل فرج تو از خدا خواسته اند
بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است: گل زیبای نرگس.
“خانه تکانی”، رسم قدیمی همه “منتظران” بهار است؛
خانه تکانی دل را برای رسیدن بهار دلها، مهدی زهرا فراموش نکنیم.
. نهم ربیع الاول روز تجلی حاکمیت مستضعفان بر جهان،
و روز نوید دهنده ی شکست نمرودیان و روز شادی شیعیان در تاجگذاری امام زمان(عج) مبارک باد.
بر پاست به بزم پدرت شور و نوایی
من چشم به راه تو نشستم، تو کجایی؟
تو صاحب این روضه و مهمان تو هستم
آقا به پذیرایی مهمان نمی آیی؟
جانم به فدای غم تو، آجرک الله
بنداز به دوشم تو خودت شال عزایی
زهر ستم از پای درآورده پدر را
حالا پسر و روضه و تشییع و جدایی
عالم همه قربان گل فاطمه مهدی
امشب تو خودت سینه زن و نوحه سرایی
من گریه کن روضه ی بابای غریبت
تو فکر من و کوله? سنگین خطایی
نور دل زهرا به عزا خانه بابا
سر می زنی و می کنی ام کرب و بلایی
گـــر چــه پیـمان را شکستم بر سـر پیمانه ام بـا همـــه بد عــهدی ام آن عـاشق دیوانـه ام
گـــر بــه ظاهــر دورم از درگــاه تو ای نازنیـــن بـاز هــــم مشــتاق روی دلـــکش جـانـانــه ام
از در مـــیخانه ات ای شـــاهد خـــوبان مـــران با هـــمه عصیان همان دردی کـش میخانه ام
پـــــرده بردار از رخ زیـــــبا که مشتاق تـــــوام آن رخ زیـــــبـا ندیــــــده، والــــه و دیــــوانه ام
پادشـــــاه جــــودی و ما بـــنده درگـــاه تـــــو منتـــــظر بـر درگهت ،زان بخشش شاهانه ام
در مـــــیان بحــر هجران غوطه ور گشتم ولی باز هـــم در جستجوی گــوهـــــر دردانـــــه ام
همچون من هرگز نباشـد بردرت پیمان شکن لیــک با الــــطاف غــیر از تو، شـها !بیگانه ام
چون که لطف توست تنها ضامن رســوایی ام ور نـــه آن گــردم که افشـــان در دل ویرانه ام
انتـــظارت بیش از حــد شد، تحمل تا به کی؟ آفتـــابـا! بـــــهر دیـــــدار رخـــــت پروانـــــه ام
والــــــه و شــــیدا و مـستم لیک، محتاج توام
یک نــــظر بر من نــــــمـا، ای عارف فرزانه ام
نگاه کن چگونه ظلمت و تاریکی درتن این بنده ریشه دوانده است.
نگاه کن چگونه پرشکسته و دراین سیاهی شب بی پناه و تنها مانده ام ونمی توانم پرواز کنم.
ببین که چگونه رویاهای سرابی و بیهوده مثل حجابی چشمان مرا به روی حقایق بسته اند .
نگاه کن که چگونه دستانم ناتوان و عاجزند تا به سوی آسمانت بلند شوند.
ببین که لحظه های زندگی ام غرق درعصیان شده اند. وتوای همدم تنهایان بگذار تنهایی ام را برایت ضجه کنم.بگذار ناله سردهم تا تو قلبم را سرشار از ارامش کنی.یا غیاث المستغیثین بگذار تا فریاد ونعره بزنم و اقرار کنم به بی کرانی تو و بگویم که پناهی جز تو ندارم. ودرکوچه های تاریک و سرد زندگی فقط توی که به این بی پناه گریزان، پناه می دهی و درخانه ات را به رویش می گشایی. بگذار اعتراف کنم چگونه به خود ظلم کرده ام ودرمرداب پستی و پلیدی فرو رفتم واکنون که گرفتار شده ام رو به سوی تو کرده ام و به تو پناه آورده ام.
محبوب من!
طریق عاشقی را به من نشان بده تا عاشق واقعی توباشم .
پروردگارمن! مرا مورد لطف خود قرار بده که اگر نبود پیاله پیاله ی مهر تو دل به ساغر کدامین میخانه می سپردم.
ای غایت آمال که آرزوی وصالت دراندیشه ی همیشگی ام رخنه کرده آرزوی مرا برآورده ساز .
ای تمامت معرفت ،امشب که دراستان ملکوتی تو بساط گدایی پهن کرده ام کرمم نما.
ای خدای من دست نیازم را ازسفری کرامتت باز نگردان.خالق من! باتمام عصیان گری و گنهکاری ها باز بنده ی توام و به مغفرتت امیدوار.
چقدر بیتابی دخترم! این همه دلشکستگی چرا؟ مگر دستهای کوچکت در امتداد نیایش عمه، تنها از خدا آمدن بابا را طلب نکرد؟ اینک آمدهام در ضیافت شبانهات و در آرامش خرابهات. کوچک دلشکستهام! پیشتر نیز با تو بودم و میدیدمت. شعله بر دامان و سوختهتر از خیمه آه میکشیدی و در آمیزه خار و تاول، آبله و اشک، صحرای گردان را به امید سر پناهی میسپردی.
مهربان دلشکستهام! صبور صمیم صبور صمیمی! مسافر غریب و کوچک من!
مگر نگفتی که بابا که آمد، آرام میگیرم. این همه ناآرامی چرا؟ مگر نگفتی بابا که آمد سر بر دامانش میگذارم و میخوابم؟ نه ...، نه دخترکم نخواب! میدانم اگر بخوابی، دیگر عمه نمیخوابد.
میدانم خواب تو، خواب همه را آشفته میکند.
نه ... نخواب دخترم! دخترم! بگذار لبهای چوب خوردهام امشب میهمان بوسهای باشد از پیشانی سنگ خوردهات؛ از گیسوی پریشان چنگ خوردهات؛ از شانههای معصوم تازیانه دیدهات؛ از صورت رنگ پریده سیلی خوردهات. بگذار امشب، مثل شب آرامش تنور بر زانوان زهرا آسوده بخوابم.
نه دخترم! نخواب! بگذار بابا بخوابد.
و چنین شد که رقیه (س)، هنگامی که سر پدر در آغوشش بود، جان سپرد.
الســـــلام علیک یا رقیة بنت الحـــــسین ورحمة الله وبرکاته
چندی به انتظار تو حسرت کشیده ایم
دور از نگار حوصله ای سر رسیده ایم
هفته به هفته می گذرد بی حضور تو
از جمعه های بی تو که خیری ندیده ایم
پیدا نمی کنی زِ دل ما فقیر تر
از ما عیادتی، که دل از کف رهیده ایم
صد شکر در تلاطم اماج معصیت
در ساحل قنوت تو سُکنی گزیده ایم
قسمت نشد که حاجیِ بیت خدا شویم
شکر خدا به مجلس آقا رسیده ایم
بسیار روضه از غم ارباب خوانده اند
اما هنوز کرببلا را ندیده ایم
دارد زمان آمدنت دیر می شود
دارد جوان سینه زنت پیر می شود
تقصیر گریه های غریبانه شماست
دنیا غروب جمعه چه دلگیر می شود
امام سجاد فرمودند:
و حین سئل ما بال المتهجّدین باللیل من أحسن الناس وجهاً؟ فقال: لأنهم خلوا بالله فکساهم الله من نوره.
هنگامی که سئوال شد از حضرت چرا شب زنده داران از خوش سیماترین مردم هستند؟ حضرت فرمودند: چرا که آنان با خدا خلوت کرده اند و خداوند آنان را با نور خود می پوشاند.
کسی نداد ،جواب سلام هایش را
به احترام نبردند نام هایش را
تمام مردم نامرد خویش را کوفه
به کوچه ریخته حتی غلام هایش را
مسیر تنگ، مکافات رد شدن دارد
خدا به خیر کند ازدحام هایش را
ز کوچه رد شد و گیرم کسی نگاه نکرد
ولی چه کار کند پشت بام هایش را
یکی است نیزه نشین و یکی است ناقه نشین!
ببین چگونه می آرند امام هایش را؟
به این سه ساله بچسبد، سکینه می افتد
مراقبت کند آخر کدام هایش را؟!